
گنجه، کمد و دیگر عناصر این مجموعه مستقیما از دل طرحهایی بچگانه بیرون آمده اند، جایی که نیروی جاذبه و منطق به بازی گرفته میشوند. شبه مجسمههایی بیتعادل که بخش بالایی آنها سنگینتر از بخش پایینی است. باس برای ساخت و پرداخت این قطعات برنجی دست به کارهای عجیب غریبی زده است، چرا که در طرح ریزهکاری هایی وجود داشت که تولید آن ها با برنج تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد. مهمترین بخش فنی کار مربوط به جاذبه بود؛ برقراری تعادل این شی به ظاهر نامتعادل. برای تامین این تعادل، درون آن وزنههای تعادلدهندهی خیلی سنگینی به کار رفته است. وزنههایی که از چشم مخاطب پنهان میماند. در بخش فرمی هم قناص و کج بودن خطوط طرح را ساخت و پرداخت بی عیب و نقص برنج پوشانده است و به طرح حالتی کودکانه داده است. منطق ایستایی این طرح و فهم پیچیدگی آن جز با شناخت کافی و کامل از فیزیک امکان پذیر نیست.

گنجه اثر مارتین باس
ماموریت غیرممکن
باس داستان شکل گیری ایده ساخت مبلمان از روی طرحهای کودکانه را اینطور تعریف میکند «در بسیاری از کارهایم سعی میکنم منطق و ایدههای ثابتی که با آن بزرگ شدهایم را رها کنم. در موارد بسیاری چیزهایی که ما آموختهایم سر راهمان قرار میگیرند، مانع ما میشوند و سادگی را از ما میگیرند. اگرچه این دانش منافع بسیاری دارد اما لذت کشف و ایدههای شهودی را از بین میبرد. من همیشه وقتی سعی میکنم چیزی ناگهانی به اشیا اضافه کنم با عقلانیت درگیر میشوم. این بار میخواستم این ایده را با کارکردن روی نیروی جاذبه به چالش بکشم. در طرحی ساده شما میتوانید هرچیزی را بکشید اما همیشه در حد طرح دو بعدی خواهد ماند چون در واقعیت درست کردنش غیرممکن است. اما وقتی میتوانید آن طرح به ظاهر نشدنی را تولید کنید و همچنان سادگی نقاشی کودکانه را در اشیاء سه بعدی حفظ کنید، آن وقت است که شما واقعا دستاودری در کارتان داشته اید.»

کمد و کشو اثر مارتین باس
باس از ابتدا میدانست اگر فردی منطقی به نقاشیهای کودکان نگاه کند، فوری خواهد گفت «امکان ندارد بشود این را تولید کرد»؛ چون پایهها در جهتی کاملا متفاوت قرار گرفتهاند یا اشیا تعادل ندارند اما او اصرار داشت که این کار را انجام دهد. او در بسیاری از کارهایش تلاش میکند تا صدا و سهمی هم به ایدههای کوچک شهودی بدهد و نگذارد کار با عقلانیت ضربه بخورد، حتی اگر این به این قیمت تمام شود که خودش از عقلانیت خودش آسیب ببیند!

دو گنجه محبوب مارتین باس
جان بخشیدن به نقاشیهای کودکانه
ایدههای باس به گونه ایست که گویی در هر پروژه چیزهایی که آموخته است را به دست فراموشی سپرده! و خودش هم خیلی درگیر این نیست که پروژه به او و دانشش چه چیزهایی اضافه میکند و ساخت این آثار را یک کار شخصی میداند «من در طول این پروژه چیزهای فنی زیادی در مورد شیوه ساخت و برقراری تعادل یادگرفتم، با اینکه این آموخته ها خوب است اما بری من چندان مهم نبود چون این مجموعه قطعهای بسیار شخصی است، طرحی است که به دست خودم بدون آگاهی کشیده شده و تقریبا انگار از مغزم نیامده، از قبل درموردش فکر نکردم، خیلی مستقیم از بدنم به دستم رفته، پس خیلی بیدفاع است و من هم دفاعی از آن نمیکنم اما چیزی که از این پروژه یادگرفتم شاید این باشد که من میتوانم اشیایی بسازم که حق موجودیت داشته باشند، و همچنین آموختم به کار گرفتن و درگیر کردن ذهنم در ابتدای فرآیند ضروری نیست.»
هدف باس لزوما این نبوده که ثابت کند میتواند امری غیرممکن را ممکن کند. اون بیش از هر چیزی دلش میخواسته نقاشیهای کودکیهایش موجودیت پیدا کنند و این قطعات بخشی از زندگی واقعیاش را شکل دهند. «این نتیجه طرز تفکر من است. برای من تبدیل کردن این طرحهای کوچک به قطعهای بزرگ ارزشمند بود و برای این کار لازم بود فنون مختلفی را یاد بگیرم. اما این یادگرفتن نتیجه کار بوده است نه هدف کار»

مارتین باس و اثرش
مسیر طولانی ایده تا اجرا
باس به چالش کشیدن چیزهای تجربه و ثابت شده را دوست دارد. نیروی جاذبه هم یکی از همین قوانین ثابت شده است که حتی بچهها بدون آموزش و کلاس آن را میفهمند. عبور از این خط و مرزها و خلق محصول با قوانین تازه کاری است که مارتین باس میکند. خلق محصولی با این ویژگیها طبعا آن را منحصربه فرد و البته گران میکند. باس درمورد دو اثری که بیشتر دوست دارد و البته از عهده خریدش برنمیآید! اینطور میگوید: «البته بسیار سیاستمدارانه باید بگویم که همهشان را دوست دارم، اما فکر میکنم آن یکی که نامتقارن است با دو پایه و شکل عجیبش یا آن یکی که چراغ دارد را بابت دوبعدی بودنش، چراغش و پایههای کوچکش دوست دارم.»
مسئلهی دیگر در تولید آثاری که از قوانین پیروی نمیکنند مدت زمانی است که صرف آن میشود. عرصهای که تاکنون تجربه و آزموده نشده برای رسیدن به هدف زمان بیشتری طلب میکند و این برای باس کمی بیشتر از یک سال بوده. چالشی هم که با آن مواجه بوده نه نیروی جاذبه که لولاها بودند «مشکل اصلی گذاشتن لولا روی آن سطوح کوچک با آن درهای بزرگ و سنگین بود که من به کلی فراموشش کرده بودم.» خوشبختانه در این مسیر گالری نجاران همکاری خوبی داشته و با فراهم کردن قطعات مناسب این آثار به بهترین وجه ارائه شدند.

مارتین باس